سایه ی من (جلد دوم) به قلم زهرا باقری
پارت هجده
زمان ارسال : ۴۱۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
حس میکردم تو تکتک حالتام خوشحالی بیش از حدم مشخصه! اونقدر حواسم پرت بود که وقتی مهرداد پاشو آورد جلو نزدیک بود زمین بخورم!
مهردادم اصلا توجه نمیکرد که ممکنه دندهی ترک خوردم و رسماً خرد کنه، فقط با یه خندهی مسخره رو لبش به ما نگاه میکرد. ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آرمیتا
00وویی چطوری بعضیا ب ماهیر چیز میگن مثلا مثل بیشور و این حرفا من از ترسم نهایتش اینکه بگم عهه وا ماهیر این چ کاری بود 🤣🤣😂 بخدا دیوونه نیستماا